شهر شیکاگو در کمتر از یک قرن از یک روستای چند خانواری در سال 1830 به یک شهر یک میلیونی در سال 1890 بدل شد و آئینه ای تمام نما از جامعه ی آمریکایی را به نمایش گذاشت. در تاریخ شکل گیری این شهر سال 1871 به عنوان نقطه ی عطفی قلمداد می شود.شیکاگو در این سال طعمه ی حریق شد و درحقیقت به کلی نابود گشت.این شهر که امکانات بالقوه ی اقتصادی و صنعتی بسیار داشت،در کمترین زمان توانست مراتب پیشرفت و ترقی را طی کند، به طوری که در سال 1880 ساختمان های بلند مرتبه توانستند به شهر شیکاگو هویت و نماد تازه ای بخشند.
جیمز بوگاردس اسکلت های آهنی برای ساختمان های دو تا شش طبقه را به صورت پیش ساخته تولید می نمود که به کارگاه ساختمانی فرستاده می شد و در جا مونتاژ می گردید.این اسکلت های آهنی هم سبک و هم محکم بودند. مشکل عمده ی اسکلت های چدنی بوگاردس این بود که فقط در مقابل نیروهای فشاری مقاوم بودند و در مقابل نیروهای کششی توان کمتری از خود نشان می دادند.ویلیام له بارون جنی با استفاده از اسکلت های فولادی یکپارچه توانست مقاومت کششی اسکلت های ساختمانی را تقویت نماید. به علاوه برای حل مشکل عدم مقاومت مورد نیاز این اسکلت ها در مقابل حریق، جنی توانست پوششی از مصالح بنایی درست کند که بتواند اسکلت فولادی را در برابر حرارت مقاوم نماید.
از طرفی ساخت ساختمان های بلند مرتبه بدون وجود دو اختراع دیگر قابل تصور نبود: یعنی “آسانسور” و “تهویه مطبوع”که هر دو از ابداعات قرن نوزدهم و همزمان با ظهور و شکل گیری بناهای چند طبقه بودند.آسانسور مکانیکی که عنصر ضروری هر ساختمان با بیش از شش طبقه بود، توسط ایلایشا گریوز اوتتیس و با استفاده از تکنولوژی فنر مارپیچ، ابداع و برای نخستین بار در سال 1857 در نمایشگاه نیویورک عرضه شد و دستگاه “تهویه مطبوع” از نوع سیستم “آب و هوای مصنوعی” در سال 1906 توسط استورت کریمر اختراع شده است.
نخستین بناهایی که در اواخر نیمه ی دوم قرن نوزدهم به ساختمان های “بلند مرتبه” شهرت یافتند، متعلق به شهر شیکاگو هستند.
مهندسان در عرصه های پل سازی، ایستگاه های راه آهن، سالن های نمایشگاهی و مانند آن خلاقیت های بسیاری از خود بروز داده بودند و از سویی دیگر معماران هم چنان بر سنت پیروی از سبک های تاریخی پای می فشردند، و می بایست به نحوی تناقض پیش روی معماری را حل می کردند.یعنی هم می بایست ارزش های شکلی گذشته حفظ می گردید و هم به نیازهای مبرم و گسترش انفجارگونه ی محیط شهری به یاری روش های جدید ساخت پاسخ داده می شد.
لذا آن چه در شیکاگو شکل گرفت ساختمان هایی دارای بام مسطح و حجمی مکعب مستطیل شکل بود.برای رسیدن به ترکیبی جذاب، طراحان انواع راه حل های ملهم از سبک های قدیمی به خصوص رمانسک و نئوکلاسیک را به کار گرفتند.
آن چه که ما به عنوان مکتب شیکاگو می شناسیم، رشد و بالندگی معماری است.یکی از افرادی که در تداوم و تحول شیوه های ساختمان سازی در این مکتب خدمات ارزنده ای انجام داده، ویلیام له بارون جنی است.
جنی مهندسی بود که اولا با ابداع فریم های فنری سازه ی ساختمان های بلند مرتبه و از طرفی با پرورش نسل اول معماران این مکتب افرادی نظیر دنیل هادسن برنم، ویلیام هالابرد، مارتین روش، و لویی سالیوان توانست تاثیر عظیمی در شکل گیری و تداوم ساختمان های بلند مرتبه در شیکاگو برجای بگذارد.
اولین ساختمان بلند مرتبه ی واقعی توسط ویلیام له بارون جنی به نام ساختمان بیمه به سال 1884 در شیکاگو ساخته شد. این ساختمان 10 طبقه به صورت اسکلت فلزی و بدون دیوارهای باربر، به طوری که تمام نیروهای ساختمان بر روی اسکلت فلزی مهار شده بود به اجرا درآمد.ستون های سازه از استواانه های آهنی پر شده از ملات سیمان تشکیل شده و تیرچه های 6 طبقه ی اول آهنی و 4 طبقه ی بعدی فولادی است.در این ساختمان برای اولین بار پنجره های بزرگی طراحی شد، که بعدها این نوع شیوه ی ساخت پنجره ها به “پنجره ی شیکاگو” معروف گشت.
از آنجایی که جنی سازه این ساختمان را به صورت اسکلتی فلزی اجرا نمود، حجم ساختمان به مراتب از ساختمان های هم عصر خود سبک تر و دیوارهای آن نازک تر شدند.البته جنی تجربیات خود از طرح ساختمان بیمه را در ساختمان فروشگاه فنر که بین سال های 1890 و 1891 در شیکاگو به اجرا درآمد پیاده نمود او این ساختمان را به صورت اسکلت تمام فلزی اجرا نمود.سازه ی ساختمان به صورت اسکلت فولادی و بدون انحنا است که در ساخت آن از تیرهای I شکل استفاده شده است. از طرفی جنی نمای طبقه های همکف و اول این ساختمان را با شیشه پوشش داد، و این عمل به گونه ای در پی اهداف معماری او بودکه می خواست ساختمان را به صورت سبک و شفاف طراحی نماید.
ویلیام هالابرد و مارتین روش در طراحی ساختمان تاکوما توانستند با بسط و توسعه ی شیوه ی ساخت جنی، فضاهای داخلی ساختمان را بزرگتر از مورد مشابه آن طراحی نمایند. به طوری که در هر طبقه از ساختمان به اندازه ی متراژ یک اتاق متوسط فضای بیشتری به دست می آمد.
فروشگاه مارشال فیلد در شیکاگو بین سال های 1885 و 1887 به طراحی هنری هابسن ریچاردسن ساخته شد.این ساختمان با دیوارهای حجیم و سنگین خود اهمیتی خاص در بسط معماری شیکاگو داشت.
دنیل هادسن برنم و جان ولبورن روت معمارانی بودند که در بین سال های 1889 و 1891 ساختمان موندناک را به اجرا در آوردند.این ساختمان در تاریخ مکتب شیکاگو به عنوان آخرین بنایی است که به شیوه ی این مکتب ساخته شده، و در آن از دیوارهای باربر و مصالح بتایی استفاده شده است.ساختمان موندناک دز 16 طبقه با نمای آجری و با پنجره هایی به سبک شیکاگو که فضایی سیال را در داخل ساختمان القا می ساخت به اجرا درآمد.
برنم بین سال های 1890 و 1894 در شیکاگو ساختمان ریلاینس را به اجرا دزآورد. در طراحی این پروژه، برنم از تجربیات روت استفاده های بسیار برد.آنها در طرح ساختمان ریلاینس به دنبال راهکاری می گشتند که بتوانند اسکلت فلزی ساختمان را در هماهنگی کامل با نمای آن طراحی نمایند.ساختمان ریلاینس شبیه به یک برج شیشه ای است که در 15 طبقه و با پایه هایی از سنگ تیره ی هموار ساخته شده و با موزائیک روشن و شیشه های بدنه ی اصلی آن در تضادی شدید است.نمای ساختمان در هماهنگی کامل با سازه و معماری آن طراحی شده است و حجم سبک و ظاهرا بی وزن نماهای آن که به امتدادهای عمودی تقسیم شده اند، نوید بخش سازه های فولادی اواسط قرن بیستم بود.این شیوه ی برخورد بعدها به صورتی کامل تر و هماهنگ تر در کارهای لودویگ میس وان در روهه به کار گرفته شد.
اندیشه های لویی سالیوان جایگاهی بس رفیع در حیطه ی تاریخ نظری معماری مدرن دارد.بخشی از این اندیشه ها باعث گرمی بازار عملکرد گرایان شده و بخشی نیز در تبیین اندیشه های معماری مدرن به خصوص در کارهای والتر گروپیوس، لودویگ میس وان در روهه، لوکوربوزیه، و فرانک لوید رایت تاثیرگذار بوده است.اکثر نویسندگان تاریخ معماری مدرن از سالیوان به عنوان پدر”عملکردگرایی مدرن” نام برده اند.و عمده استدلال آنها نیز جمله ی معروف او است.” فرم تابع عملکرد است” که ظاهرا برای اولین بار در سال 1896 در رساله ای که به موضوع بناهای بلند مرتبه اختصاص داشته بیان گردیده است.
سالیوان ساختمان وین رایت را با همکاری دنکمار ادلر بین سال های 1890 و 1891 در سینت لوییس طراحی و اجرا نمود.ساختار فولادی طرح شبکه ای چهارخانه است که دیوارها در آن تقلیل یافته اند.
سالیوان در طرح بازسازی ساختمان فروشگاه کارسن پایری اسکات و کمپانی ، که ان را در بین سال های 1899 و 1904 انجام داد، سعی نمود که آموزه های ساختمان وین رایت را به طور وسیع به کار برد. از این بنا به عنوان نماد تمام، عیار ساختمان های مکتب شیکاگو یاد نمودند.
همسو با معماران مکتب شیکاگو، فرانک لوید رایت نیز ساختمان لارکین را تحت تاثیر آموزه ها و تجاربی که از کار در دفتر سالیوان کسب کرده بود به شیوه ی مکتب شیکاگو طراحی نمود و تجاربی که از کار در دفتر سالیوان کسب کرده بود به شیوه ی مکتب شیکاگو طراحی نمود.ساختمان لارکین به سال 1904 در بوفالو واقع در نیویورک ساخته شد.این ساختمان بنایی اداری بود که فضاهای داخلی آن در اطراف فضایی مرکزی که از طریق یک سقف شیشه ای نور می گرفت، طراحی شده بود.از بیرون تنها یک نمای شکوهمند به شکل یک منشور پیدا بود که در چهار گوشه ی آن برج های برجسته ی یکدستی قرار داشتند.این برج ها، در واقع، راه پله های ساختمان را در دل خود جای داده بودند و در داخل دیوارهایشان، کانال های جریان هوا تعبیه شده بود.این ساختمان یکی از اولین نمونه ساختمان هایی بود که همسو با شرایط اقلیمی طراحی شد.
مکتب شیکاگو با آن که نتوانست در دهه های نخستین قرن بیستم به حیات خود ادامه دهد، ولی نمیتوان تاثیر آن را در شکل گیری نسل های بعدی ساختمان های بلند مرتبه که اینک به عنوان “آسمانخراش” نامیده می شوند نادیده گرفت.
با بررسی تحولات تکنولوژی ساختمان های بلند مرتبه در معماری نیویورک می توان چنین بیان نمود که عناصر فنی دیگر عامل تعیین کننده ی اصلی در محدود کردن ارتفاع ساختمان ها برای معماران نیویورکی نبود، همان عواملی که معماران شیکاگو بخش عظیمی از فرصت و ثروت خود را مصروف آن نمودند.و این خود یعنی مسابقه ی ارتفاع در شهر نیویورک.